معلم بودن بهترین و قشنگ ترین حسی بوده که تا حالا تجربه کردم! مخصوصا برای من که شاید بیست الی سی شغل مختلف رو تجربه کردم! کارت پخش کن دور میدون انقلاب ۲. فروشنده کتاب تو پاساژ فروزنده ۳. کارگر چاپخونه و انبار کتاب ۴. مدیر فروش و روابط عمومی انتشارت ۵. ستون نویس مجله و روزنامه ۶. دست فروشی نصف شب زیر پل پارک وی ۷. راننده تاکسی ۸. تور لیدر ۹. هتلدار ۱۰. پخش پروتئین ۱۱. مدیر بازرگانی و فروش شرکت دانش بنیان ۱۲. کارمند اداره فرهنگ و ارشاد ۱۳. راننده کامیون ۱۴. کشاورز ۱۵. کارمند شرکت بازرگانی ۱۶. دلال ۱۷. نمایندگی بیمه ۱۸...... بازم بگم یا کافیه؟معلمی بهترین عشقی بود که تجربه کردم، لذت بخش ترین حس دنیا! و حالا گیر افتادم وسط چالش ادامه خدمت تو سرزمین مادری یا سرزمین پدری!!!! سقز نازنین یا
بیجار مرموز دو فرهنگه بودن چیز خیلی خوبی نیست! وقتی دو وطن داری یعنی دوتا عشق داری! و توی مفهوم عشق،«دو» کلمه ای غریب و ناسازگاره!دلم میخواد برم سقز و وسط روستاهای دور و نزدیک غرق کنم افکارم رو ، کاری که همیشه وسط بحران های زندگیم میکنم! چندسالی غیب میشم و بازسازی میکنم هر انچه رو که نابود شده! اما به چه انگیزه ای؟ بسازم برای کی؟ چی؟ انگار زیبایی این ذهن به ویرانیشه! دوس دارم بمونم و بجنگم برای همه چیز اما حس دون کیشوت شدن دارم! این حس زیبا رو مدیون ازدواج ناموفقم هستم که یادم داد جهان بدون عشق جای زندگانی نیست! .سقز یا بیجار فرقی نداره وقتی هر جایی برم آسمونش یک مهتاب بیشتر نداره! پس هر جا باشم به وقت دلتنگی ماه رو نگاه میکنم. عرفان بهاری (صریر).برچسب ها: عرفان_بهاری , صریر , سقز , معلم جای خالی سلوچ...
ادامه مطلبما را در سایت جای خالی سلوچ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sariir بازدید : 42 تاريخ : شنبه 14 مرداد 1402 ساعت: 18:40